خلاصه کتاب:
آخرین نفس در میان ثانیههایی که خاموش میگذرند، دردی که هرگز پایان ندارد، او یک تصمیم دارد: یا در فراموشی بماند یا در برابر سرنوشت شورش کند. شعلهای کوچک در دستهای لرزانش، آغاز این نبرد است.
خلاصه کتاب:
پس از حادثهای که زندگی آرمین را دگرگون میکند، خواهرش آرمینا مجبور میشود نقش او را در زندگی ایفا کند. اما این بازی سرانجام او را به مسیر تازهای هدایت میکند، جایی که حقیقت آشکار میشود و پایانی شیرین در انتظارشان است.
خلاصه کتاب:
درباره دختریه که مجبور میشه با یه پسر ازدواج کنه؛ پسری که بی رحمه و یه کینهی بچگونه داره.دختری که خدمتکارمیشه و پسری که دوباره عاشق میشه ،تغییر میکنه ولی گاهی اوقات زود دیرمیشه و...
خلاصه کتاب:
ستاره، در نقش خواهر از دسترفتهاش، تلاش میکند آرامش را به خانه بازگرداند. اما آیا خاطراتی که از مهتاب باقی ماندهاند، او را به سوی انتقام خواهند کشاند یا به سوی عشق؟
خلاصه کتاب:
ستاره در خانهای که دیگر خانهی مهتاب نیست، به تصویرِ گمشدهی خواهرش جان میدهد. اما آیا بازگرداندن آرامش به بهای فراموشی خویشتن ممکن است؟ آیا انتقام چیزی جز بازتاب زخمهای روح نیست؟
خلاصه کتاب:
گوهر، زنی در آستانهی میانسالی، پس از فوت همسرش در فضای مجازی با پسری جوان آشنا میشود. محبتندیده و آسیبپذیر، به سرعت به او دل میبندد. اما وقتی شاهرخ به دختر گوهر علاقهمند میشود، گوهر درمییابد که اعتماد بیجا میتواند بهای سنگینی داشته باشد.
خلاصه کتاب:
بازنویسی سوم: داستان شیدا، زنی که عشق را نمیشناسد؛ حکایت مردی که از نور ساخته شده و در برابر سختیهای زندگی تاب آورده است. تقابل باورها و اعتقادات مخالف، در کنار عشقهای جاودانهای که در گذر زمان رنگ نمیبازند. قصهای از درد، مبارزه و معماهایی که هر گام از آن پردهای جدید از حقیقت را برمیدارد. پایان ماجرا، سه مسیر به هم تنیده را به نمایش میگذارد که گشودن آن بهایی گرانقیمت میطلبد.
خلاصه کتاب:
نور غروب روی چهرهی شیدانه افتاده بود. دستش را بالا برد و ساعت را نگاه کرد—چیزی نمانده بود. سالها از آن روز گذشته بود، از روزی که با دوستانش عهد بسته بودند تا بعد از سالها دوباره در همین نقطه بایستند. امیرطاها، عشق دیرینش، مربی استخر بود. برای رویاهای شیدانه، پا به دنیای مشاغل مختلف گذاشت، اما زندگی همیشه همان راهی که انتظار داریم پیش نمیرود. همهچیز تغییر کرد. کارش را از دست داد، تصمیمات تازهای گرفتند، و حالا… حالا شیدانه و دوستانش ایستادهاند و به دنبال حقیقتی میگردند که از گذشته در میانشان جا مانده. چه کسی برندهی این بازی شد؟
خلاصه کتاب:
پس از آشکار شدن خیانت همسر، صبا برای یافتن آرامش به هورام رجوع میکند. در این مسیر، پرده از احساسی برداشته میشود که سالها در دل هورام پنهان مانده بود؛ عشقی پاک و بیادعا.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " کتاب خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.