خلاصه کتاب:
زندگی حدیثه، مثل یک سریال پرماجراست؛ هر فصل با یک شخصیت جدید، یک راز تازه، و یک بحران غیرمنتظره. شغل جدیدش و کلیپهایی که میسازد، او را به چهرهای شناختهشده تبدیل میکند، اما گذشته، مثل مهمانی ناخوانده، درِ خانهاش را میزند. و حالا، باید دید حدیثه چطور از پس این مهمان برمیآید!
خلاصه کتاب:
شیدا، پرستاری پرتلاش، پس از ترک بیمارستان، مسئول مراقبت از پسری میشود که در کماست. روزی که او به هوش میآید، نگاهش به شیدا، آغازگر داستانی تازه میشود. رابطهای که از دل مراقبت و همدلی شکل گرفته، حالا به مسیری عاشقانه و پرچالش تبدیل شده.
خلاصه کتاب:
سام دانشجوی رشته کامپیوتر که در دانشگاه در یک نگاه به دختری به نام شیرین دل می بازد. شیرین دختر شاد و بسیار زیبایی است که خواهان زیادی دارد. سام برای اینکه لیاقت شیرین را داشته باشد، برای بدست آوردن پول، دست به کارهای عجیبی میزند. سام که نمیتواند به این زودی پا پیش بگذارد، از طریق هک کردن تمام وسایل الکترونیکی خانه شیرین، او را ۳سال تحت نظر می گیرد تا اینکه یک روز شیرین از کارهای او به ستوه می آید و قصد خودکشی دارد ...
خلاصه کتاب:
گرگی درون من، نماد رنجهای پنهان است در غاری از سکوت، زخمهایش را میلیسد اما این سکوت، پایان نیست بلکه آغاز طوفانیست که روزی، همه را به درون خود خواهد کشید.
خلاصه کتاب:
در دل جنگلی تاریک، دختری به دنیا میآید که با دیگران فرق دارد. پدرش مردی با قدرتی عجیب، و مادرش زنی با گذشتهای اسرارآمیز. این دختر، باید با رازهایی که در خونش جاریست روبهرو شود و راه خودش را پیدا کند.
خلاصه کتاب:
در دل تاریکی، دختری ایستاد؛ زخمی، تنها، اما زنده. سالها بعد، گذشته دوباره درِ قلبش را کوبید. اما این بار، او فقط برای خودش نمیجنگد، بلکه برای نوری کوچک که در آغوشش نفس میکشد.
خلاصه کتاب:
نفیسا، دختری که از کودکی طعم تنهایی را چشیده، حالا در آستانهی یک انتخاب اجباری قرار گرفته. پدربزرگش میخواهد او را با پسرعمویش آرتا ازدواج دهد تا نسل خانواده حفظ شود. اما نفیسا، که با حمایت عمویش بزرگ شده، حالا باید برای حق انتخاب خودش بجنگد.
خلاصه کتاب:
دو دل، دو سکوت، دو مسیر جداگانه... صابر و سحر، روزی عاشق بودند، اما تقدیر آنها را از هم جدا کرد. حالا، در قاب رسمی وکیل و موکل، دوباره روبهروی هم ایستادهاند. پروندهای سنگین، و عشقی که مثل شعلهای زیر خاکستر، آرامآرام جان میگیرد.
خلاصه کتاب:
سالها پیش، صابر و سحر عاشق هم بودند، اما هیچگاه حرفی از عشقشان نزدند. حالا، در یک موقعیت غیرمنتظره، دوباره روبهروی هم قرار میگیرند، صابر بهعنوان وکیل، و سحر بهعنوان موکل. در دل پروندهای پیچیده، خاطرات گذشته و احساسات فراموششده، دوباره سر برمیآورند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " کتاب خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.