خلاصه کتاب:
در شب زمستانی، پسر جوانی با ذهنی مشوش از خانهی والدینش بیرون میزند. در مسیر بازگشت، صدای درگیری او را به سمت کوچهای تاریک میکشاند. مهاجمان با دیدن او فرار میکنند و تنها یک نفر زخمی باقی میماند. پسر او را به خانهاش میبرد و در آنجا متوجه میشود که آن فرد، دختریست که در لباس پسرانه، از چیزی یا کسی گریخته...
خلاصه کتاب:
در دل شلوغیهای شهری پرزرقوبرق، حوا با آرزویی شیرین در دل میزیست؛ ازدواج با مردی متمول برای رهایی از گذشتهای تاریک. اما ناگهان سایهای از خاطرات قدیمی بر او افتاد—مردی که حقیقتهایی را با خود داشت و حضورش، آرامش را ویران کرد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " کتاب خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.