خلاصه کتاب:
در دل تاریکی، دختری ایستاد؛ زخمی، تنها، اما زنده. سالها بعد، گذشته دوباره درِ قلبش را کوبید. اما این بار، او فقط برای خودش نمیجنگد، بلکه برای نوری کوچک که در آغوشش نفس میکشد.
خلاصه کتاب:
دو دل، دو سکوت، دو مسیر جداگانه... صابر و سحر، روزی عاشق بودند، اما تقدیر آنها را از هم جدا کرد. حالا، در قاب رسمی وکیل و موکل، دوباره روبهروی هم ایستادهاند. پروندهای سنگین، و عشقی که مثل شعلهای زیر خاکستر، آرامآرام جان میگیرد.
خلاصه کتاب:
از همون لحظهی اول، چیزی در نگاهش منو متوقف کرد. همیشه برای خواستههام تلاش میکردم، اما این بار فرق داشت. وقتی فهمیدم کسی دیگهای تو زندگیشه، حس رقابت درونم شعلهور شد. با خودم عهد کردم که با احترام و شناخت، دلش رو به دست بیارم. فقط یه چیز رو دستکم گرفته بودم، اونم درست به اندازهی من سرسخته.
خلاصه کتاب:
در دل نبردهای میان اسکاتلند و انگلستان، جنیفر مریک، دختری باوقار و مقاوم، به دست جنگجویان انگلیسی افتاد. فرمانده آنها، دوک کلایمر، مردی با هیبت و شهرت، با رفتار سرد و جدیاش جنیفر را به چالش میکشید. اما در دل این تقابل، احترام و درک متقابل شکل گرفت.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " کتاب خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.