خلاصه کتاب:
نفیسا، دختری که از کودکی طعم تنهایی را چشیده، حالا در آستانهی یک انتخاب اجباری قرار گرفته. پدربزرگش میخواهد او را با پسرعمویش آرتا ازدواج دهد تا نسل خانواده حفظ شود. اما نفیسا، که با حمایت عمویش بزرگ شده، حالا باید برای حق انتخاب خودش بجنگد.
خلاصه کتاب:
دختری با چشمانی روشن و دلی بیآلایش، همچون سیب سرخ حوا، قربانی نقشهای انتقامجویانه میشود. پسری با نیت تخریب، از او برای ضربه زدن به خاندان درخشان استفاده میکند. ازدواجی از سر اجبار، عشقی ناخواسته، و حضور زنی دیگر در این معادله. آیا این دختر میتواند از دل تاریکی، راهی به سوی روشنایی بیابد؟
خلاصه کتاب:
نگاهت مثل طوفانی مرا به سمتت کشاند، بیآنکه بدانم مقصد کجاست. در تاریکی، بیپناه شدم و هر تقلایی بینتیجه بود. آغوشت، به جای آرامش، مرا در خود پیچید و خفه کرد. و من، هنوز نمیدانم چگونه در این طوفان گرفتار شدم…
خلاصه کتاب:
درباره دختریه که مجبور میشه با یه پسر ازدواج کنه؛ پسری که بی رحمه و یه کینهی بچگونه داره.دختری که خدمتکارمیشه و پسری که دوباره عاشق میشه ،تغییر میکنه ولی گاهی اوقات زود دیرمیشه و...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " کتاب خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.